سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت ، گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیر المؤمنین پرسید ، فرمود : ] [ قرآن بر پیامبر ( ص ) نازل گردید و مالها چهار قسم بود : مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود . و غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود . و خمس که آن را در جایى که باید نهاد . و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد . در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود . [ عمر گفت اگر تو نبودى رسوا مى‏شدیم و زیور را به حال خود گذارد . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :0
کل بازدید :8430
تعداد کل یاداشته ها : 4
103/9/5
10:19 ع

 

یک استدلال منطقی برای اهل منطق و اندیشه

حجاب محدودیت است   هر محدودیتی دارای حکمت است   حجاب دارای حکمت است

حجاب عملی صالح است   عمل صالح متلازم با ایمان است   حجاب متلازم با ایمان است


90/2/21::: 7:6 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ غصه فردا را نخور چرا که نیامده و غصه دیروز را هم نخور که رد شده امروز را دریاب که زمینه ساز فردایی بهتر است.
+ سلام گوگوری مگوری سلام نون تنوری سلام کتری و قوری سلام پری و حوری سلام پیرهن توری تو که سنگ صبوری کریستال و بلوری فدات بشم چه جوری؟
+ نمی دانم بگویم یا نگویم ولی بگذار تا حالا نگویم
+ از کجا معلوم قرآن کلام خداست؟
+ شاید امشب همه مشمول عنایت بشویم/ومقدر بشود، قدر شود امشب ما/ آسمان دلتان امشب اگر ابری شد/ یک نفر مانده به راه، سخت محتاج دعاست.


+ امشب فرشتگان الهی درانتظار ندای زیبای العفو شمایند. بایید فرشتگان را منتظر نگذارید.
+ باید بر سر در بانکها بنویسند: ورود ضعفا ممنوع؟!!!


+ ای کاش مسئولان کشوری دست از ریخت و پاشهای اضافی بر میداشتند و کمی به فکر فقرا و طبقه های ضعیف می افتادند.
+ ما فقیران قلبمان بی کینه است دوستی با هر که کردیم جای آن در سینه است.


+ اهالی روستایی تصمیم گرفتند که برای نزول باران دعا کنند .روزی که تمام اهالی برای دعا در محل مققر جمع شدند فقط یک پسر با چتر آمده بود.... این یعنی اعتقاد